دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود"خداروچه دیدی شاید شد". یادم میادهمون سال یکی ازبچه هاتصادف کردودیگه نتونست راه برهدیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه باراومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه میکردیم وحالمون خراب بود.گریه مون وقتی شروع شدکه گفت به درک که نمیتونم راه برم , فقط ازاین ناراحتم که نمیتونم بازیگربشم .آخه عشق سینمابود.سینماپارادیزو روصدباردیده بود. سی دی تایتانیک رواون برای همه ی ماآورده بود. دیدی شاید ,خداروچه دیدی منبع
درباره این سایت